معنی فارسی remerged

B1

دوباره ترکیب یا ملحق شدن به ملت یا گروهی پس از جدایی.

To come together again after having been apart.

example
معنی(example):

پس از مدتی جدایی، دو دوست دوباره به هم پیوستند تا ماجراجویی خود را ادامه دهند.

مثال:

After some time apart, the two friends remerged to continue their adventure.

معنی(example):

شرکت با رقیب خود دوباره به هم پیوست تا موقعیت خود را در بازار تقویت کند.

مثال:

The company remerged with its competitor to strengthen its market position.

معنی فارسی کلمه remerged

: معنی remerged به فارسی

دوباره ترکیب یا ملحق شدن به ملت یا گروهی پس از جدایی.