معنی فارسی remerges
B1به چیزی دوباره ملحق یا ظاهر شدن پس از جدایی.
To come back together again after having been apart.
- VERB
example
معنی(example):
رودخانه پس از عبور از غار زیرزمینی دوباره ظاهر میشود.
مثال:
The river remerges after passing through the underground cave.
معنی(example):
این شرکت اغلب با کسب و کارهای دیگر دوباره ملحق میشود تا گسترش یابد.
مثال:
The company often remerges with other businesses to expand.
معنی فارسی کلمه remerges
:
به چیزی دوباره ملحق یا ظاهر شدن پس از جدایی.