معنی فارسی remingling

B1

عمل یا حالت به هم آمیختن دوباره.

The act or process of mixing things together again.

example
معنی(example):

به هم آمیختن دوباره مواد، طعمی منحصر به فرد به وجود آورد.

مثال:

Remingling of the ingredients resulted in a unique flavor.

معنی(example):

به هم آمیختن دوباره مجموعه‌های داده، نتایج تحلیل را بهبود بخشید.

مثال:

The remingling of the data sets improved the analysis outcome.

معنی فارسی کلمه remingling

: معنی remingling به فارسی

عمل یا حالت به هم آمیختن دوباره.