معنی فارسی renownless

B2

بدون شهرت، ناشناخته و بدون اعتبار.

Without renown; lacking fame or recognition.

example
معنی(example):

او زندگی بی‌شهرتی داشت و توسط جهان نادیده گرفته شده بود.

مثال:

He lived a renownless life, unnoticed by the world.

معنی(example):

بسیاری از هنرمندان قبل از مشهور شدن، زندگی‌های بی‌شهرتی را سپری می‌کنند.

مثال:

Many artists lead renownless lives before becoming famous.

معنی فارسی کلمه renownless

: معنی renownless به فارسی

بدون شهرت، ناشناخته و بدون اعتبار.