معنی فارسی reordinate
B1دوباره ترتیب دادن و سازماندهی کردن چیزها به شیوهای جدید.
To arrange or organize something again.
- VERB
example
معنی(example):
ما نیاز داریم اقلام موجودی را دوباره تنظیم کنیم.
مثال:
We need to reordinate the items in the inventory list.
معنی(example):
تیم زمانبندیهای پروژه را بر اساس دادههای جدید دوباره تنظیم خواهد کرد.
مثال:
The team will reordinate the project timelines based on the new data.
معنی فارسی کلمه reordinate
:
دوباره ترتیب دادن و سازماندهی کردن چیزها به شیوهای جدید.