معنی فارسی repaid

B1 /ɹiˈpeɪd/

پرداخت کردن بدهی به شخص یا موسسه‌ای.

To pay back a sum of money that was borrowed.

verb

معنی(verb):

To pay back.

مثال:

I finally repaid my student loans, just before sending my kids to college.

example

معنی(example):

من وام را ماه گذشته پرداخت کردم.

مثال:

I repaid the loan last month.

معنی(example):

او برای شام، دوستش را پرداخت کرد.

مثال:

She repaid her friend for the dinner.

معنی فارسی کلمه repaid

پرداخت کردن بدهی به شخص یا موسسه‌ای.