معنی فارسی repossess
B1دوباره به دست آوردن چیزی که قبلاً به کسی داده شده و حالا به دلیل عدم رعایت شرایط، بازپسگیری میشود.
To take back something that was previously owned, especially by legal means.
- verb
verb
معنی(verb):
To reclaim ownership of property for which payment remains due.
معنی(verb):
To gain back possession of.
مثال:
to repossess oneself of something lost
example
معنی(example):
بانک مجبور شد ماشین را بعد از عدم پرداخت قسطها دوباره به دست آورد.
مثال:
The bank had to repossess the car after the loan wasn't paid.
معنی(example):
مالک میتواند ملک را اگر اجاره پرداخت نشود، دوباره به دست آورد.
مثال:
The landlord can repossess the property if rent is not paid.
معنی فارسی کلمه repossess
:
دوباره به دست آوردن چیزی که قبلاً به کسی داده شده و حالا به دلیل عدم رعایت شرایط، بازپسگیری میشود.