معنی فارسی repossession
B2عمل بازپسگیری دارایی از مالک به دلیل عدم رعایت وظایف مالی یا قراردادی.
The act of taking back property or assets due to failure to meet legal obligations.
- noun
noun
معنی(noun):
The condition of being repossessed
معنی(noun):
The act of repossessing
example
معنی(example):
بازپسگیری خانه پس از چندین قسط از دست رفته اتفاق افتاد.
مثال:
Repossession of the house occurred after several missed payments.
معنی(example):
فرآیند بازپسگیری میتواند برای بسیاری از خانوادهها دشوار باشد.
مثال:
The repossession process can be difficult for many families.
معنی فارسی کلمه repossession
:
عمل بازپسگیری دارایی از مالک به دلیل عدم رعایت وظایف مالی یا قراردادی.