معنی فارسی repracticing
B1عمل ادامه دوباره تمرینات به منظور بهبود.
The ongoing action of practicing again.
- VERB
example
معنی(example):
او در حال دوباره تمرین کردن قطعه پیانو برای کنسرت آینده است.
مثال:
She is repracticing the piano piece for the upcoming concert.
معنی(example):
آنها در حال دوباره تمرین کردن مهارتهای ارائه خود برای جلسه هستند.
مثال:
They are repracticing their presentation skills for the meeting.
معنی فارسی کلمه repracticing
:
عمل ادامه دوباره تمرینات به منظور بهبود.