معنی فارسی repressure

B2

عمل جلوگیری از فشارهای بیرونی یا داخلی به هر نحوی.

To reduce or eliminate pressure or stress.

example
معنی(example):

تیم تصمیم گرفت تا فشار را سرکوب کند تا نتایج بهتری بدست آورد.

مثال:

The team decided to repress pressure to achieve better results.

معنی(example):

آنها تلاش کردند تا فشار از منابع خارجی را سرکوب کنند.

مثال:

They sought to repress pressure from external sources.

معنی فارسی کلمه repressure

: معنی repressure به فارسی

عمل جلوگیری از فشارهای بیرونی یا داخلی به هر نحوی.