معنی فارسی reshine
B1دوباره براق کردن یا درخشاندن یک شی.
To make something shiny again.
- VERB
example
معنی(example):
شما باید قبل از مصاحبه کفشهای خود را دوباره برق بیندازید.
مثال:
You need to reshine your shoes before the interview.
معنی(example):
او تصمیم گرفت که برای مهمانی شام نقرهجات خود را دوباره برق بیندازد.
مثال:
She decided to reshine her silverware for the dinner party.
معنی فارسی کلمه reshine
:
دوباره براق کردن یا درخشاندن یک شی.