معنی فارسی resignedness

B1

حالت یا احساس تسلیم یا نادیده گرفتن تلاش برای تغییر شرایط.

The state of being resigned; acceptance of unpleasant circumstances.

example
معنی(example):

تسلیم‌پذیری او در سخنانش مشهود بود.

مثال:

Her resignedness was evident in her speech.

معنی(example):

او با لحنی از تسلیم‌پذیری صحبت کرد.

مثال:

He spoke with a tone of resignedness.

معنی فارسی کلمه resignedness

: معنی resignedness به فارسی

حالت یا احساس تسلیم یا نادیده گرفتن تلاش برای تغییر شرایط.