معنی فارسی resignedly
B1به شیوهای که نشاندهنده تسلیم است.
In a manner that shows acceptance or surrender.
- ADVERB
example
معنی(example):
او خبر را با تسلیم پذیرفت.
مثال:
He accepted the news resignedly.
معنی(example):
او با رضایت به نتیجه لبخند زد.
مثال:
She smiled resignedly at the outcome.
معنی فارسی کلمه resignedly
:
به شیوهای که نشاندهنده تسلیم است.