معنی فارسی resignatary
B1شخصی که در برابر مشکلات سر تسلیم فرود میآورد و اغلب امیدوار نیست.
One who demonstrates resignation, often passively accepting circumstances.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
نگرش استعفایی او همکاری با او را سخت کرده بود.
مثال:
His resignatary attitude made it hard to work with him.
معنی(example):
او هنگام صحبت کردن نگاهی استعفایی داشت.
مثال:
She had a resignatary look on her face as she spoke.
معنی فارسی کلمه resignatary
:
شخصی که در برابر مشکلات سر تسلیم فرود میآورد و اغلب امیدوار نیست.