معنی فارسی resmell

B1

دوباره حس کردن بوی چیزی، معمولاً بعد از اینکه بوی آن از بین رفته است.

To smell something again, typically after its scent has faded.

example
معنی(example):

من می‌توانستم بوی شیرینی‌های تازه پخته شده را از آشپزخانه دوباره حس کنم.

مثال:

I could resmell the freshly baked cookies from the kitchen.

معنی(example):

پس از چند دقیقه، مجبور شدم عطر را دوباره بو کنم تا ببینم آیا آن را دوست دارم یا نه.

مثال:

After a few minutes, I had to resmell the perfume to see if I liked it.

معنی فارسی کلمه resmell

: معنی resmell به فارسی

دوباره حس کردن بوی چیزی، معمولاً بعد از اینکه بوی آن از بین رفته است.