معنی فارسی restabbing
B1فرایند دوباره ثابت کردن یا برقراری ارتباط، به ویژه در تکنولوژی.
The process of securing or reconnecting components in a system.
- VERB
example
معنی(example):
دوباره ثابت کردن اتصالات بیشتر از آنچه انتظار میرفت زمان برد.
مثال:
Restabbing the connections took longer than expected.
معنی(example):
دوباره ثابت کردن برای حفظ عملکرد دستگاه ضروری است.
مثال:
Restabbing is necessary for maintaining the device's performance.
معنی فارسی کلمه restabbing
:
فرایند دوباره ثابت کردن یا برقراری ارتباط، به ویژه در تکنولوژی.