معنی فارسی restabilize

B1

دوباره پایدار کردن یا تثبیت یک سیستم یا ساختار.

To return something to a stable state or condition.

example
معنی(example):

باید تجهیزات را قبل از رویداد دوباره تثبیت کنیم.

مثال:

We need to restabilize the equipment before the event.

معنی(example):

مهندسان برای دوباره تثبیت پل پس از طوفان تلاش کردند.

مثال:

The engineers worked to restabilize the bridge after the storm.

معنی فارسی کلمه restabilize

: معنی restabilize به فارسی

دوباره پایدار کردن یا تثبیت یک سیستم یا ساختار.