معنی فارسی restabilized

B2

دوباره پایدار کردن، به وضعیتی برگرداندن که پیش از آن موردی پایدار یا ثابت بوده است.

To bring something back to a stable state after a period of instability.

example
معنی(example):

دولت بعد از بحران، اقتصاد را دوباره پایدار کرد.

مثال:

The government restabilized the economy after the crisis.

معنی(example):

پس از چندین تنظیم، تیم عملکرد خود را دوباره پایدار کرد.

مثال:

After several adjustments, the team restabilized their performance.

معنی فارسی کلمه restabilized

: معنی restabilized به فارسی

دوباره پایدار کردن، به وضعیتی برگرداندن که پیش از آن موردی پایدار یا ثابت بوده است.