معنی فارسی restabilization

B1

فرایند دوباره پایدار کردن یا تثبیت چیزی، مانند ساختار یا سیستم.

The process of returning something to a stable condition.

example
معنی(example):

دوباره تثبیت ساختار پس از زلزله حیاتی بود.

مثال:

The restabilization of the structure was crucial after the earthquake.

معنی(example):

آنها بر روی دوباره تثبیت اقتصاد پس از بحران تمرکز کردند.

مثال:

They focused on the restabilization of the economy following the crisis.

معنی فارسی کلمه restabilization

: معنی restabilization به فارسی

فرایند دوباره پایدار کردن یا تثبیت چیزی، مانند ساختار یا سیستم.