معنی فارسی restow
B1به معنای دوباره جاگذاری یا مرتب کردن اشیاء است.
To place or arrange something again in its proper location.
- VERB
example
معنی(example):
پس از طوفان، آنها مجبور شدند اقلام را در قایق دوباره جاگذاری کنند.
مثال:
After the storm, they had to restow the items on the boat.
معنی(example):
لطفاً جعبهها را بهطور منظم در ناحیه انبار دوباره جاگذاری کنید.
مثال:
Please restow the boxes neatly in the storage area.
معنی فارسی کلمه restow
:
به معنای دوباره جاگذاری یا مرتب کردن اشیاء است.