معنی فارسی restrainingly
B1به طوری که محدود کننده یا کنترل کننده باشد.
In a manner that restrains or limits actions or expressions.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور مهارکنندهای صحبت کرد تا از تشدید بحث جلوگیری کند.
مثال:
She spoke restrainingly to keep the argument from escalating.
معنی(example):
او به طور مهارکنندهای حرکت کرد تا حیوانات را نترساند.
مثال:
He moved restrainingly, trying not to alarm the animals.
معنی فارسی کلمه restrainingly
:
به طوری که محدود کننده یا کنترل کننده باشد.