معنی فارسی restrictively
B1به شکل محدودکننده یا سختگیرانه، به طوری که آزادی عمل دیگران را کاهش دهد.
In a way that limits or restrains freedom or action.
- ADVERB
example
معنی(example):
قوانین به طور محدودکنندهای به کار رفتند تا ایمنی را تضمین کنند.
مثال:
The rules were applied restrictively to ensure safety.
معنی(example):
او شرایط را بهطور محدودکنندهای توضیح داد و هیچ جایی برای تفسیر نگذاشت.
مثال:
She explained the terms restrictively, leaving no room for interpretation.
معنی فارسی کلمه restrictively
:
به شکل محدودکننده یا سختگیرانه، به طوری که آزادی عمل دیگران را کاهش دهد.