معنی فارسی restuffed

B1

پر کردن مجدد چیزی، به‌ویژه پس از اینکه پر آن کم شده یا خراب شده باشد.

Having been filled again, especially with stuffing.

example
معنی(example):

این کاناپه دوباره پر شده تا زندگی جدیدی به آن ببخشد.

مثال:

The sofa was restuffed to give it a new life.

معنی(example):

او بالشت‌ها را دوباره پر کرد بعد از اینکه تخت شدند.

مثال:

He restuffed the pillows after they became flat.

معنی فارسی کلمه restuffed

: معنی restuffed به فارسی

پر کردن مجدد چیزی، به‌ویژه پس از اینکه پر آن کم شده یا خراب شده باشد.