معنی فارسی resubjugate

B1

دوباره به سلطه درآوردن یا تحت کنترل قرار دادن.

To bring under control or domination again.

example
معنی(example):

رژیم جدید هدفش این بود که مناطق قبلاً آزاد را دوباره زیر سلطه خود قرار دهد.

مثال:

The new regime aimed to resubjugate the previously free regions.

معنی(example):

آنها پس از توافق صلح به دنبال دوباره زیر سلطه قرار دادن قبائل بودند.

مثال:

They sought to resubjugate the tribes after the peace agreement.

معنی فارسی کلمه resubjugate

: معنی resubjugate به فارسی

دوباره به سلطه درآوردن یا تحت کنترل قرار دادن.