معنی فارسی resufferance
B1تحمل دوباره درد یا رنج، به ویژه از یک تجربه گذشته.
The act of experiencing pain or suffering again.
- NOUN
example
معنی(example):
صدای رنج دوباره او در اتاق خالی طنینانداز شد.
مثال:
Her sounds of resufferance echoed through the empty room.
معنی(example):
درد دوباره آسیبهای قبلیاش برای او غیرمنتظره بود.
مثال:
The resufferance of his former injuries was a shock to him.
معنی فارسی کلمه resufferance
:
تحمل دوباره درد یا رنج، به ویژه از یک تجربه گذشته.