معنی فارسی resultfully
B1به طور مؤثر و با دستیابی به نتایج مطلوب و مثبت در فعالیتها.
In a manner that achieves positive and effective results.
- ADVERB
example
معنی(example):
او توانست کارهای خود را به طور مؤثر به پایان برساند.
مثال:
She managed to complete her tasks resultfully.
معنی(example):
کمیته به طور مؤثر برای رسیدن به اهداف خود کار کرد.
مثال:
The committee worked resultfully to achieve their goals.
معنی فارسی کلمه resultfully
:
به طور مؤثر و با دستیابی به نتایج مطلوب و مثبت در فعالیتها.