معنی فارسی resurrectioning

B1

عمل احیا یا بازگرداندن چیزی به حالت قبلی، معمولاً در زمینه‌های فرهنگی یا اجتماعی.

The act of causing something to rise again.

example
معنی(example):

آنها درباره احیای سنت‌های خود در جهان مدرن صحبت کردند.

مثال:

They spoke of resurrectioning their traditions in the modern world.

معنی(example):

جشنواره ویژگی احیایی داشت که آداب و رسوم قدیمی را زنده می‌کرد.

مثال:

The festival had a resurrectioning quality that revived old customs.

معنی فارسی کلمه resurrectioning

: معنی resurrectioning به فارسی

عمل احیا یا بازگرداندن چیزی به حالت قبلی، معمولاً در زمینه‌های فرهنگی یا اجتماعی.