معنی فارسی reswarm
B1دوباره جمع شدن یک گروه از موجودات، به ویژه در زمینه زنبورها یا پروانهها.
To gather again in a swarm, especially in reference to bees or butterflies.
- VERB
example
معنی(example):
زنبورها پس از آزاد شدن ملکه، دوباره دستهجمعی شدند.
مثال:
The bees began to reswarm after the queen was released.
معنی(example):
آنها تماشا کردند که پروانهها دوباره دور گلها جمع میشوند.
مثال:
They watched as the butterflies would reswarm around the flowers.
معنی فارسی کلمه reswarm
:
دوباره جمع شدن یک گروه از موجودات، به ویژه در زمینه زنبورها یا پروانهها.