معنی فارسی retardingly
B1به گونهای که سرعت یا پیشرفت را کاهش میدهد.
In a manner that slows down or impedes progress.
- ADVERB
example
معنی(example):
فرآیند به طرز ممانعت کنندهای کند بود.
مثال:
The process was retardingly slow.
معنی(example):
او کارهای خانهاش را به طرزی ممانعت کننده دیر تمام کرد.
مثال:
She finished her homework retardingly late.
معنی فارسی کلمه retardingly
:
به گونهای که سرعت یا پیشرفت را کاهش میدهد.