معنی فارسی retightened
B1دوباره سفت کردن یا محکم کردن، به ویژه در مورد اشیایی که به مرور زمان شل میشوند.
To tighten something again that has become loose.
- verb
verb
معنی(verb):
To tighten again
example
معنی(example):
تکنسین پیچها را روی دستگاه دوباره سفت کرد.
مثال:
The technician retightened the bolts on the machine.
معنی(example):
پس از چند ماه، متوجه شد که پیچها را دوباره سفت کرده است.
مثال:
After a few months, he noticed he had retightened the screws.
معنی فارسی کلمه retightened
:
دوباره سفت کردن یا محکم کردن، به ویژه در مورد اشیایی که به مرور زمان شل میشوند.