معنی فارسی reversement
B1بازگشت، فرایند یا عمل تغییر وضعیت یا تصمیم به یک حالت قبلی.
The act of reversing or undoing a previous decision or policy.
- NOUN
example
معنی(example):
بازگشت به سیاستها باعث سردرگمی در بین شهروندان شد.
مثال:
The reversement of policies led to confusion among citizens.
معنی(example):
فرایند بازگشت غیرمنتظره و چالش برانگیز بود.
مثال:
The reversement process was unexpected and challenging.
معنی فارسی کلمه reversement
:
بازگشت، فرایند یا عمل تغییر وضعیت یا تصمیم به یک حالت قبلی.