معنی فارسی reversely

B1

به طور معکوس، به شکلی که جهت یا ترتیب معمولی عوض می‌شود.

In a way that is opposite to the usual or expected direction.

example
معنی(example):

دستورالعمل‌ها گفتند که کار را به صورت معکوس انجام دهید.

مثال:

The instructions stated to do the task reversely.

معنی(example):

ماشین در حین آزمایش به صورت معکوس حرکت کرد.

مثال:

The car moved reversely during the test.

معنی فارسی کلمه reversely

: معنی reversely به فارسی

به طور معکوس، به شکلی که جهت یا ترتیب معمولی عوض می‌شود.