معنی فارسی reviviscency
B1حالت یا کیفیت زنده شدن یا دوباره فعال شدن.
The state or quality of becoming alive or active again.
- NOUN
example
معنی(example):
زندهسازی آتشفشان خوابیده قبلی دانشمندان را شگفتزده کرد.
مثال:
The reviviscency of the once-dormant volcano surprised the scientists.
معنی(example):
بهار احساسی از زندهسازی را پس از ماههای سرد زمستان به ارمغان میآورد.
مثال:
Spring brings a sense of reviviscency after the cold winter months.
معنی فارسی کلمه reviviscency
:
حالت یا کیفیت زنده شدن یا دوباره فعال شدن.