معنی فارسی reviviscence

B2

ظهور دوباره زندگی یا فعالیت، به ویژه پس از یک دوره رکود.

The act of coming back to life or becoming active again.

example
معنی(example):

زنده‌سازی گیاه بعد از آبیاری باغبان را شگفت‌زده کرد.

مثال:

The reviviscence of the plant after watering amazed the gardener.

معنی(example):

پس از یک زمستان طولانی، زنده‌سازی طبیعت همیشه منظره‌ای خوشایند است.

مثال:

After a long winter, the reviviscence of nature is always a welcome sight.

معنی فارسی کلمه reviviscence

: معنی reviviscence به فارسی

ظهور دوباره زندگی یا فعالیت، به ویژه پس از یک دوره رکود.