معنی فارسی reviviscent

B2

به معنای زنده کننده و یا باعث احیای انرژی و روحیه.

Bringing back to life or energy; revitalizing.

example
معنی(example):

جو زنده‌کننده جشنواره انرژی میهمانان را به اوج رساند.

مثال:

The reviviscent atmosphere of the festival energized the attendees.

معنی(example):

او گفت‌وگوهای زنده‌کننده را پس از یک روز کسل‌کننده تسکین‌دهنده یافت.

مثال:

She found the reviviscent conversations refreshing after a dull day.

معنی فارسی کلمه reviviscent

: معنی reviviscent به فارسی

به معنای زنده کننده و یا باعث احیای انرژی و روحیه.