معنی فارسی revolutioneering
B1عمل یا فرایند سازماندهی و هدایت یک انقلاب یا حرکت انقلابی.
The act or process of organizing or advocating for a revolution.
- VERB
example
معنی(example):
انقلابسازی معمولاً شامل سازماندهی اعتراضات است.
مثال:
Revolutioneering often involves organizing protests.
معنی(example):
تلاشهای انقلابسازی او به عدالت اجتماعی معطوف شده بود.
مثال:
His revolutioneering efforts were aimed at social justice.
معنی فارسی کلمه revolutioneering
:
عمل یا فرایند سازماندهی و هدایت یک انقلاب یا حرکت انقلابی.