معنی فارسی rewelded
B1عمل دوباره جوش دادن، به ویژه در زمینه های صنعتی یا ساختمانی.
To join (metals) together again by melting and fusing them through welding.
- VERB
example
معنی(example):
مکانیک چهارچوب فلزی ماشین را دوباره جوش داد.
مثال:
The mechanic rewelded the metal frame of the car.
معنی(example):
پس از تصادف، آنها ساختار را دوباره جوش دادند تا آن را دوباره ایمن کنند.
مثال:
After the accident, they rewelded the structure to make it safe again.
معنی فارسی کلمه rewelded
:
عمل دوباره جوش دادن، به ویژه در زمینه های صنعتی یا ساختمانی.