معنی فارسی richfield
B2نام یک منطقه یا شهر، معمولاً به خاطر ثروت طبیعی یا منابعش.
A geographical location known for its richness in resources or agriculture.
- NOUN
example
معنی(example):
ریچفیلد به خاطر کشاورزیاش شناخته شده است.
مثال:
Richfield is known for its agriculture.
معنی(example):
من در سفرهایم به ریچفیلد سفر کردم.
مثال:
I visited Richfield during my travels.
معنی فارسی کلمه richfield
:
نام یک منطقه یا شهر، معمولاً به خاطر ثروت طبیعی یا منابعش.