معنی فارسی richling

B2

شخصی که در بستر ثروت بزرگ شده یا ثروت انحصاری دارد.

A person of great wealth, often referred to pejoratively.

example
معنی(example):

ثروتمند کوچک سعی کرد همه را تحت تأثیر قرار دهد.

مثال:

The richling attempted to impress everyone.

معنی(example):

او بین همسالانش به عنوان یک ثروتمند کوچک شناخته می‌شد.

مثال:

He was known as a richling among his peers.

معنی فارسی کلمه richling

: معنی richling به فارسی

شخصی که در بستر ثروت بزرگ شده یا ثروت انحصاری دارد.