معنی فارسی ridable
B1قابل رکابزنی، به وضعیتی اطلاق میشود که چیزی به راحتی قابل استفاده و هدایت باشد.
Able to be ridden; suitable for riding.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این تپه حتی برای مبتدیان هم قابل رکابزنی است.
مثال:
This hill is ridable even for beginners.
معنی(example):
یک مسیر قابل رکابزنی افراد بیشتری را به دوچرخهسواری تشویق میکند.
مثال:
A ridable path encourages more people to cycle.
معنی فارسی کلمه ridable
:
قابل رکابزنی، به وضعیتی اطلاق میشود که چیزی به راحتی قابل استفاده و هدایت باشد.