معنی فارسی rightens
B1عمل صحیح کردن یا راست ساختن چیزی که ممکن است نامرتب یا کج باشد.
To make something right or adjust it.
- verb
verb
معنی(verb):
To make right; correct.
معنی(verb):
To set right or upright; right.
example
معنی(example):
او تصویر را روی دیوار درست میکند.
مثال:
He rightens the picture on the wall.
معنی(example):
هنرمند نقاشیاش را برای نمایشگاه درست میکند.
مثال:
The artist rightens his painting for the exhibition.
معنی فارسی کلمه rightens
:
عمل صحیح کردن یا راست ساختن چیزی که ممکن است نامرتب یا کج باشد.