معنی فارسی rimy
B1رایم، به وضعیتی اطلاق میشود که در آن یخ یا سرما بر روی سطوح نشسته و ظاهر جالبی ایجاد میکند.
Covered or resembling frost or ice, often creating a beautiful scene.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Coated in rime.
example
معنی(example):
منظره انجمادزده در نور صبح زود زیبا به نظر میرسید.
مثال:
The rimy landscape looked enchanting in the early morning light.
معنی(example):
او از شاخههای انجمادزده که با یخ درخشان بودند، لذت میبرد.
مثال:
She admired the rimy branches sparkling with frost.
معنی فارسی کلمه rimy
:
رایم، به وضعیتی اطلاق میشود که در آن یخ یا سرما بر روی سطوح نشسته و ظاهر جالبی ایجاد میکند.