معنی فارسی rippit

B1

صدای طرقی و شکافتن، معمولاً هنگام پاره کردن چیزی.

A sound made when something is torn or ripped quickly.

example
معنی(example):

او یک پارگی سریع روی کاغذ ایجاد کرد.

مثال:

He gave a quick rippit of the paper.

معنی(example):

او زمانی که پارچه را پاره کرد، صدای رنج‌داری ایجاد کرد.

مثال:

She made a rippit sound when tearing the fabric.

معنی فارسی کلمه rippit

: معنی rippit به فارسی

صدای طرقی و شکافتن، معمولاً هنگام پاره کردن چیزی.