معنی فارسی rippliest
B1بسیار مواج، اشاره به یک حالت یا بافت خاص در اشیاء.
Most wave-like; refers to a particular state or texture in objects.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این نرمترین پارچهای است که تا به حال لمس کردهام.
مثال:
This is the rippliest fabric I have ever felt.
معنی(example):
صدای او نرمترین در بین تمام خوانندگان بود.
مثال:
Her voice was the rippliest among all the singers.
معنی فارسی کلمه rippliest
:
بسیار مواج، اشاره به یک حالت یا بافت خاص در اشیاء.