معنی فارسی ripply
B1دارای حالت یا بافت مواج، شبیه به امواج؛ معمولاً به اشیاء یا مواد گفته میشود.
Having a wave-like form or texture, often describing objects or materials.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پارچه دارای بافتی مواج بود که عمق اضافه میکرد.
مثال:
The fabric had a ripply texture that added depth.
معنی(example):
او به خطوط مواج تپهها در دوردست خیره شد.
مثال:
He admired the ripply lines of the hills in the distance.
معنی فارسی کلمه ripply
:
دارای حالت یا بافت مواج، شبیه به امواج؛ معمولاً به اشیاء یا مواد گفته میشود.