معنی فارسی rivelled
B1پوسیدگی یا روی هم رفتن بافت که باعث ایجاد چین و چروک میشود.
Marked by wrinkling or creasing; often used to describe materials or surfaces.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این کاغذ قدیمی ریزش کرده بود و خواندن آن سخت بود.
مثال:
The old paper was rivelled and hard to read.
معنی(example):
او متوجه پارچه ریزش کرده روی لباس شد.
مثال:
She noticed the rivelled fabric on the dress.
معنی فارسی کلمه rivelled
:
پوسیدگی یا روی هم رفتن بافت که باعث ایجاد چین و چروک میشود.