معنی فارسی riverbush

B1

نوعی بوته که در کنار رودخانه‌ها رشد می‌کند.

Shrubbery found along riverbanks, providing habitat for wildlife.

example
معنی(example):

درختچه‌های کنار رودخانه پناهگاهی برای حیوانات مختلف فراهم کرده بودند.

مثال:

The riverbush provided shelter for various animals.

معنی(example):

بسیاری از ماهی‌ها در طول روز در درختچه‌های کنار رودخانه پنهان می‌شوند.

مثال:

Many fish hide in the riverbush during the day.

معنی فارسی کلمه riverbush

: معنی riverbush به فارسی

نوعی بوته که در کنار رودخانه‌ها رشد می‌کند.