معنی فارسی rockingly
B1به صورت سنگین، به شیوهای پرانرژی و با احساس قوی.
In a way that is energetic and full of spirit, particularly in a rock music context.
- ADVERB
example
معنی(example):
گروه موسیقی شب گذشته به طور سنگین در کنسرت اجرا کرد.
مثال:
The band played rockingly at the concert last night.
معنی(example):
او به طور سنگین به ریتم موسیقی رقصید.
مثال:
She danced rockingly to the rhythm of the music.
معنی فارسی کلمه rockingly
:
به صورت سنگین، به شیوهای پرانرژی و با احساس قوی.