معنی فارسی rocklay
B1فرایند سنگی کردن یا قرار دادن سنگ در یک بستر برای ساخت و ساز.
To lay down stones or rocks, typically as a foundational or structural base.
- VERB
example
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند که پایههای ساختمان جدید را سنگی کنند.
مثال:
They decided to rocklay the foundation for the new building.
معنی(example):
کارگران شروع به سنگی کردن جاده کردند تا دوام آن را افزایش دهند.
مثال:
The workers started to rocklay the road to enhance its durability.
معنی فارسی کلمه rocklay
:
فرایند سنگی کردن یا قرار دادن سنگ در یک بستر برای ساخت و ساز.