معنی فارسی romishly
B1به شیوهای رمانتیک یا عاشقانه رفتار کردن یا صحبت کردن.
In a romantic or affectionate manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور رمانتیک به دوستش لبخند زد.
مثال:
She smiled romishly at her friend.
معنی(example):
او به طور رمانتیک درباره ماجراهایشان صحبت کرد.
مثال:
He spoke romishly about their adventures.
معنی فارسی کلمه romishly
:
به شیوهای رمانتیک یا عاشقانه رفتار کردن یا صحبت کردن.